خلاصه داستان : سه شخصیت به نام‌های «برف، چای و عشق» در حین فرار از زندان، به توانایی سفر در زمان دست می‌یابند. در این میان، جنگی بزرگ در حال وقوع است و امپراتورها به دنبال قدرت و ثروت هستند. زمان برای نجات افرادی که باید نجات پیدا کنند، در حال اتمام است.

After being stuck in Dacia in the year 85, Snow, Tea and Love must do everything possible to return to the present and escape Emperor Nerva who wants their heads. If only they had a little luck on their side...

خلاصه داستان : سه مرد از یک شهر نیاز دارند که فوری پول بدست بیاورند به همین دلیل تصمیم میگیرند بلیط قرعه کشی بخرند . بلیط قرعه کشی آنها برنده میشود اما فردی آن را میدزدد...

3 men from a provincial town who are in an urgent need for money so they decide to buy a lottery ticket. They win the lottery, but very soon, the ticket gets stolen.