خلاصه داستان : عشق تا مرگ الیزابت و سایمون به مدت دو ماه عمیقاً عاشق بودند که سیمون لحظه‌ای می‌میرد، اما دوباره زنده می‌شود. سایمون هیچ آزمایش پزشکی بیشتری نمی خواهد، اما این زوج مجبور می شوند...

Elisabeth and Simon have been deeply in love for two months when Simon momentarily dies, but comes back to life. Simon does not want any further medical tests, but the couple are forced to grapple with the possibility of his death. They eventually tell their close friends Jérôme and Judith Martignac about the event. The Martignacs are both clerics, and Judith has just been giving a funeral service for a villager who committed suicide, though Jérôme would have nothing to do with suicide..

خلاصه داستان : دوستان دوران کودکی، سلطان سلطنتی و لوسی، در حال حاضر در سی سالگی هستند و ازدواج کرده اند. آنها در مورد جوانان خود از نوازندگاری می گذرند، در حالی که درباره تجربیات جنسی و واقعی خود صحبت می کنند، آنها یک سفر خودروی باندینگ به حومه فرانسوی می پردازند.

Lucia and Elena are best friends since childhood. They take a car trip from Paris to the country. Their conversations are overtly intimate, but more revealing is their tacit understanding of each others' personality and desires.