خلاصه داستان : ماجا که در خودرویش به دام افتاده و کیلومترها از محل حادثه دور است، باید بر ترس‌هایش چیره شود و برای نجات برادرزاده اش ماتیاس، از چنگال باند بیرحمی که او را ربوده‌اند، دست به اقداماتی خارق‌العاده بزند و ...

خلاصه داستان : جیکوب او سالهای زیادی را با خوشحالی نزد شریک زندگی خود یورگن سپری کرده و یک روز تصمیم می گیرد سوال بزرگی از او بپرسد.

Jacob is a young man used to getting everything he wants. For several years, he has been living in a happy homosexual partnership with Jørgen, and one night Jacob decides to pop the big question to Jørgen. Jørgen happily accepts Jacobs marriage proposal, but then something happens: Jacob falls in love with a girl, and not just any girl. The girl is Caroline, married to Jørgens younger brother Tom.