خلاصه داستان : این فیلم داستان زندگی عرب قدری، شخصیت کاریکاتوری یک مجله طنز معروف به اسم گیرگیر را روایت می‌کند. تکین آرال یعنی کاریکاتوریست زبردست این کاراکتر، آن را با الهام از شخصیتی به اسم عرب یاشارِ اهل اسکودار خلق کرده است و بزرگترین خصوصیت او این است که بسیار به آزادیِ عمل خود حساس است…

Arap Kadri, fond of his freedom, is an unruly man who lives in the forest. The same forest where Tarzan establishes order, creatures try to live an orderly life. Kadri cannot adapt to city life, throwing a wrench into the regular life he encounters in the forest. This situation causes a conflict between him and Tarzan.

خلاصه داستان : سه جوون رویاپرداز با سرمایه ای کم تصمیم به راه اندازی کافه میکنن. فقط این کار از اون چیزی که حدس میزدن سخت تره، چرا که هیچ کدومشون ذره ای تجربه مدیریت کافه ندارن.

خلاصه داستان : داستان روانشناسی است که پس از قتل همسرش به بیمارانش مشکوک میشود…

A therapist begins to suspect his clients after the murder of his wife.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : داستان دلیها درباره دختری به اسم زلیها است که ساده ، پاک دل و در عین حال دیوانه است. زلیها روزی اندکی از پول های مادربزرگش را برمیدارد و با دوستانش برای فال گرفتن پیش فالگیر می رود و وقتی می شنود که خیلی زود عشق زندگی اش که اول حرفش با...

A woman desperately seeking for a man to love. When he finally arrives, she overlooks him.

خلاصه داستان : در قسمت دوم از سری فیلم های رجب ایودیک، این بار رجب تلاش دارد تا با پیدا کردن یک همسر مناسب رای خودش، مادر بزرگ مریضش را خوشحال کند اما مگر ازدواج کردن یه همین راحتی ها است ؟!

When his grandmother takes ill, foolish brute Recep tries to satisfy her wishes by getting a job and attempting to find a suitable wife.

خلاصه داستان : "رجب" به دنبال مرگ مادربزرگ خود نشانه هایی از افسردگی حاد از خود نشان می دهد.در همین حین یکی از اقوام دورش به نام "زینب" برای رفتن به دانشگاه وارد استانبول می شود و...

Recep Ivedik has been depressed since the death of his grandmother. Everyone who tries to help him fails. A young girl named Zeynep, who can't find an apartment, stays with Recep. Initially, the two can't stand each others but after a while, they grow close. Despite many adventures together, Recep's depression won't go away. That is until he experiences something he had never experienced before.