خلاصه داستان : زحل اردم بعد از این که در کودکی مادرش را از دست می‌دهد، زندگیش را وقف پدر و سه خواهرش می‌کند. بعد از سال‌ها تنهایی، به لطف دستیارش، با تایفون آشنا می‌شود و بخاطر این رابطه، با سختی‌های زیادی روبرو می‌شود و در مقابل پدرش می‌ایستد و در مسیری پر از ناامیدی‌ها قدم می‌گذارد…

Zuhal, having sacrificed her youth raising siblings after her mother's death, lived under her strict father's rule until her 40s. Now, a newfound love tests her, forcing her to confront years of loneliness caused by a youthful mistake.

خلاصه داستان : یک دختر تنها ترک با پسری آشنا می شود که در یکی از شهرهای کوچک فرانسه زندگی می کند. علیرغم اینکه دور از هم زندگی می کنند، آنها بر سر خصیصه های مشترک پیوند می خورند. از طریق چت های آخر شب، آنها به هم نزدیک می شوند و برای یافتن دوستی بر فاصله فیزیکی...

Would you fall in love with a person whose voice you haven't heard for months, whose face you haven't touched, you can't smell, you don't even have the chance to pass by the same street, you can't even be in the same photo, who is miles away from you, even by seas, islands and cities?