خلاصه داستان : لیدیا در حالی که تنها فرزندش، والریا را باردار بود، توانست از دیکتاتوری سرکوبگر آرژانتین به اسپانیا بگریزد. 36 سال بعد، او توسط سیستم قضایی آرژانتین احضار می شود تا در پرونده ای که به تبعیدش ختم شد شهادت دهد.

خلاصه داستان : زن جوانی پس از تصادفی وحشتناک به کما می رود.فیلم از طریق فلش بکهایی داستان این زن و احساسش به زن دیگری را روایت می کند...

A sensuous and ethereal story of two young women falling in love for the first time. Young, beautiful Àsia lies in a coma, her mother and boyfriend keeping constant vigil by her side. In flashback we see what led up to her accident, her life studying architecture at university, the somewhat overbearing relationship she has with her mother and her passionless relationship with Nathaniel.

خلاصه داستان : "والریا" نویسنده ای است که در دو مورد به بن بست رسیده است، اولی ارتباط با همسرش دومی نوشتن. اما ارتباط او با دوستانش "کارمن"، "لولا" و "نارا به او آرامش می دهد ...

A writer in a creative and marital crisis finds refuge and support in her three best friends. Based on the novels by Elisabet Benavent.