خلاصه داستان : وقتی زندگی اش در اطرافش فرو ریخت ، نوجوان لنا خود را در اعماق اینترنت و رسانه های اجتماعی از دست می دهد ، همانطور که شروع به گپ زدن با نوح مرموز می کند...

Set in your average suburban town, a young girl suddenly disappears after being in contact with a strange boy on a social networking platform, and after being bullied by her former best friend. Some people in town start to get nervous as the facade of suburban perfection crumbles, lifting the shadow to reveal a monstrous intrigue and an appalling truth...

خلاصه داستان : به صورت کاملا ناگهانی، مارتا که دختری 16 ساله میباشد ناپدید می شود. لوتار، پدر مارتا که سال ها بود با دختر و همسر سابق خود هیچ ارتباطی نداشت، برای پیدا کردن مارتا هیچ تمایلی نشان نمی دهد اما بعد از زمان اندکی، متوجه مفقود شدن جوانان دیگری در شهر می شود ...

All of a sudden, 16-year-old Martha vanishes. Her father Lothar, who for years has had no contact with her or his ex-wife, sets off unwilling to find her. He soon realises other young people are also vanishing from the city inexplicably. Lothar follows their trail across the country. He meets the occasional young person but the trail goes cold. In the next city he encounters militia groups and a reinforced police presence. Children are forbidden to be on the streets unless accompanied by adults. The world has changed...

خلاصه داستان : زندگی عاشقانه لول در برلین مانند همیشه پیچیده است. پس از پایان داستان با پسر پسر عموی دوم او ، او با بهترین دوست خود هارت گرد هم آمد و این دو در آستانه ازدواج هستند. یعنی اگر Sven چیزها را خراب نمی کند.

Lolle's love life in Berlin is as complicated as ever. After the story with Sven, her second cousin, was over, she got together with her best friend Hart and the two are about to get married. That is, if Sven doesn't ruin things.

خلاصه داستان :  "دنیل" معلمی جوان است که برخلاف دیگران می خواهد تابستان را در هامبورگ بماند."جولی" فروشنده اجناس دست دوم می خواهد او را شناخته و یک انگشتر با خورشیدی رویش به او بفروشد که نشان از آشنا شدن دختری با او است.روز بعد به نظر می رسد پیشبینی "جولی" به طریقی درست از آب در آمده...

Can Daniel follow the sun from Hamburg to the Bosporus by Friday to meet his love?