خلاصه داستان : کاران (بابی دئول) ثروتمند بود و یک عمارت محل سکونت وی بود. راج (اکشی کومار) جیب های خالی داشت و آسمان سقف او بود. جت کاران اطمینان داد که در صورت تمایل می تواند پرواز کند. راج فقط به دو پا بستگی دارد. کاران خانواده و در عین حال عشق ناجوانمردانه داشت. راج عاشق اشتراك...

Karan (Bobby Deol) was wealthy and a mansion was his habitat. Raj (Akshay Kumar) had empty pockets and the sky was his roof. Karan's jet ensured that he could fly if he wanted. Raj could only depend on his two feet. Karan had a family and yet craved love. Raj had love to share, but craved a family. Karan was the eternal Casanova. Raj was the proverbial one-woman man. Karan had it all, and yet felt empty. Raj had nothing, but his heart was full. They were two people as different as can be. Yet they found a common ground. One that led to the glorious road of Friendship! But can they sustain their friendship when new conflicts arise?

خلاصه داستان : سه مجرد که زنان اجباری هستند، وقتی نوزادی در آستانشان رها می شود، زندگی شان زیر و رو می شود. این سه نفر به یکدیگر مشکوک هستند که پدر هستند.

Three womanisers find a baby left at their doorstep. Chaos ensues as they try to contact their former girlfriends to determine who is the father amongst them.

خلاصه داستان : داستان درباره چهار عاشق است،راهول،آجای،پوجا و نیشا.آنها روابط عاشقانه زیبایی با هم دارند و با گذشت زمان رویای آنها به حقیقت تبدیل می شود...

Rahul, the director of a successful dance troupe, considers Nisha his best friend, though secretly, she is madly in love with him. He then falls for Pooja, who is engaged to Ajay.

خلاصه داستان : یک ستاره بالیوود به نام ویجی کومار باید فورا گواهینامه رانندگی خود را تمدید کند. در این میان افسر مسئول اینکار از طرفداران سرسخت ویجی است اما بروز یک سوء تفاهم، به زودی به دشمنی میان آن‌ها منجر شده و…

RTO officer Om Prakash strikes a golden opportunity to meet his icon, Vijay Kumar. Bhut when his love gets spurned by the superstar, a clash of egos ensues.

خلاصه داستان : سمیر ، به سرعت از دست می دهد و دوباره به گوا می رود و عاشق رانی می شود. اما هم اتاقی جدید سمیر ، سانی ، برنامه های خاص خود را دارد.

Sameer, fast at losing his temper is re-located to Goa where he falls in love with Rani. But Sameer's new roommate Sunny, has some plans of his own.

خلاصه داستان : مثلث عشقی بین آگاستیا، سوهان و پیا را دنبال می کند.

Agastya a NASA scientist comes in search of his crush Piya. In order to make her fall for him, he gets Suhaan to help this out. However, everything goes well till a shocking past stands in front of them, turning their lives upside down.

خلاصه داستان : مردی که برای حقوق مردم دهلی مبارزه می کند،با یک افسر پلیس فاسد روبرو می شود و...

Disowned by his father as a boy, Surya is taken in by a crime boss. When his brother Shiv is wrongly imprisoned, his father pleads for Surya's help.

خلاصه داستان : مردی برای یافتن عشق خود در دبی راهی سفر می شود ، اما می فهمد که او خواستگاران و طرفداران متفاوتی دارد.

A man embarks on journey to find his love in Dubai, only to learn she has different suitors and admirers.

خلاصه داستان : زمانی که یک شخصیت سرشناس هند ناپدید می‌شود ، دو پلیس به یک ماموریت خطرناک می‌روند تا وی را پیدا کنند. اما

When India's top cricketer is kidnapped in the Middle East, a loose cannon and a rookie cop are tasked with finding him before the high-stakes match with Pakistan.

خلاصه داستان : دو دوست شغل خود را از دست می دهند، سپس پس از اینکه به عنوان رقصنده مرد در معرض نمایش قرار می گیرند، به شدت از هم جدا می شوند.

Two friends lose their jobs, then part bitterly after they get exposed as male strippers.

خلاصه داستان : مبارک سینگ در یک دهکده کوچک در Punjab زندگی می کند. او همیشه دلسوز و کمک کننده است ، اما غالباً در نهایت خسارات بیشتری به بار می آورد تا جایی که Village Panchayat برای توبیخ او جمع می شوند. وقتی جامعه خبر می دهد که یکی از ساکنان آنها ، لاخان پال سینگ ،...

A comic caper about Happy Singh, a Punjabi villager who goes through a series of misadventures and eventually becomes the King of the Australian underworld.

خلاصه داستان : خاکی یک تیم از نیروی پلیس یک تروریست ادعایی را از چاندانگار به بمبئی اسکورت می کند. با این حال سفر آنها به یک بقای مرگبار تبدیل می شود که یک پلیس سابق سعی می کند آنها را برای رسیدن به بمبئی متوقف کند...

Just as he is preparing for his daughter's wedding, a veteran policeman is assigned to a crack team transporting a Pakistani secret agent to trial. Is the latter innocent?

خلاصه داستان : یک کمدی رمانتیک در مورد یک بدلکار هندی که نمی تواند عشق واقعی را پیدا کند.

Kambakkht Ishq is about a stuntman and a supermodel that don't believe in love but through a hilarious series of events they fall for each other.

خلاصه داستان : سه زن متاهل پس از مشکوک شدن به خیانت همسران خود به کارآگاهی خصوصی مراجعه می کنند تا واقعیت را کشف کند...

The film is about three husbands having affairs outside their marriage. One of their wives hires a detective named Kishen and finds out that their husbands are cheating. Their wives find out when Kishen scares them by blind folding them and when they tell their girlfriends list, Sanjana gets hurt and leaves and tries to commit suicide but Kishen helps her.

خلاصه داستان : تولد شده به صاحب دفتر ازدواج Champak لعل، Mansukh یک شکست کامل بوده است از زمانی که او رشد کرده است و سعی کردم به کمک پدر خود را در کسب و کار خانوادگی خود را. همه اتحاد او را به انجام سعی کرده بود به جدایی منجر شده حتی قبل از ازدواج صورت گرفت....

A father who runs a marriage bureau believes that his son is a failure in life. In order to prove him wrong, his son takes on the task of finding a match for a gangster's sister.

خلاصه داستان : آروش (با بازی آکشای کومار) مردی بدشانس است که معتقد است نفرین بدشانسی باعث خراب شدن همه چیز در زندگی‌اش می‌شود. او برای یافتن عشق واقعی به لندن می‌رود و با دو زن مختلف، دیویا (با بازی جیاه خان) و ساندیا (با بازی دیپیکا پادوکون) وارد روابطی پیچیده می‌شود. اوضاع وقتی پیچیده‌تر می‌شود که بابی...

Believing himself to be a jinx and bringing bad luck upon himself and others, a man attempts to find true love, but ends up in very complicated relationships.

خلاصه داستان : آکیل متوجه می شود او وارث سه هزار کرور روپیه است که توسط پدرش پس از ترک برای او به ارث گذاشته است اما همه چیز به همین راحتی پیش نمی رود و...

Akhil (Akshay Kumar) finds out that he is the heir of 3000 crore rupees as he and his mother were abandoned by his diamond baron father (Panna Laal Johari) who is now dead. However, his life goes Topsy-turvy when he learns that the empire goes to entertainment (a dog).

خلاصه داستان : داستان شعیب ، یک دونفر زیر زمینی است که با کشته شدن مربی خود به قدرت رسید و پادشاهی خود را با کمک بهترین دوستش ، جاوید و عاشق سابقش ممتاز گسترش داد. وی ضمن بازدید از منطقه ای که بزرگ شد ، با اسلم ملاقات می کند ، که همدست او می شود

Shoaib's life takes a precarious turn when he finds himself pitted against a younger contemporary - not just in "business", but in love...

خلاصه داستان : داستان زنی که همسرش را تهدید می‌کند که اگر در خانه‌شان سرویس بهداشتی نسازد، او را ترک خواهد کرد. حالا او برای اینکه احترام و عشق همسرش را دوباره به دست بیاورد، راهی سفری می‌شود تا به جنگ رسوم کهنه و جامعه‌ای که تفکرات قدیمی دارد برود.

A woman threatens to leave her husband unless he installs a toilet in their home. To win back her love and respect, he heads out on a journey to fight against the backward society.

خلاصه داستان : یک اراذل و اوباش کوچک با دختر جوانی روبرو می شود که ادعا می کند او پدرش است، پس از آن متوجه می شود که او شبیه به او است که توسط غارها شکار می شود....

A small-time thug comes across a young girl who claims him to be her father, following which he realizes he has a lookalike who's being hunted by goons.

خلاصه داستان : "سلطان" پسری یتیم را به فرزندی می پذیرد و نام او را "بادشاه" می گذارد."بادشاه" بزرگ شده و به یک تبهکار بزرگ تبدیل می شود اما زندگی اش توسط بازرس "پرادان" به هم می ریزد...

Sultan (Shakti Kapoor) adopted an orphan and named him Badshah (Akshay Kumar). Badshah grows up to be a criminal and his life was made difficult by Inspector Pradhan (Ashish Vidyarthi). Badshah's sidekick is Abdul (Ashutosh Rana). The only hope in Badshah's life is Sapna (Karisma Kapoor), whom he incidentally met. But circumstances lead Badshah to commit murder in public. During this experience, a child clangs to him and he took the child to Sapna. Before he could explain anything, Pradhan gets there and Badshah had to escape. He changed his name to Babu Lohar and becomes a blacksmith and loving father, to give the child a good future. However, after 7 years, he sees Abdul and Sultan again. Pradhan is still after him. When the child's parents find out about him, they ask Babu to return their child. Will he let the child go? Will the child go with his parents?

خلاصه داستان : "راج" و "پریا" زوجی هستند که پس از ازدواج برای زندگی به سوئیس می روند.آنها در آنجا با همسایه های خود "راج" و "سونیا" رابطه دوستانه ای برقرار می کنند.همه چیز به خوبی پیش می رود تا اینکه یک روز..

Raj and Priya befriend their new neighbors Vicky and Sonia. One day, Raj wakes up in Vicky's house and finds out that Sonia has been murdered and he's being framed for it. On the run, he must try and prove his innocence with the support of his loving wife.

خلاصه داستان : مانموهان مالهوترا متولد هند تصمیم گرفت دوباره در لندن واقع شود ، انگلیس مستقر شد ، خود را تأسیس کرد ، به هند بازگشت ، با ببو ازدواج کرد و پس از یک دوره 4 ساله برای وی ویزا گرفت تا بتواند با او زندگی کند. اندکی پس از آن او جاسمیت را به دنیا...

Indian-born Manmohan Malhotra decided to re-locate to London, England, established himself, returned to India, got married to Bebo, and after a period of 4 years got a visa for her so that she could live with him. Shortly thereafter she gave birth to Jasmeet. Manmohan was always embarrassed of Bebo, as she was overly healthy and not quite sophisticated, as a result he always left her at home, while he socialized. Bebo did not want Jasmeet to end up like her, so got her admitted in an English Medium school, encouraged to mingle with Caucasian friends, and as a result Jasmeet was transformed in to Jazz - a stunningly beautiful young woman, British in looks, talk, habits, and heart. Manmohan's plans to get her married to an Indian boy are all in vain. His friend, Parvez Khan, is in a similar situation with his son, Imran, openly romancing a Caucasian blonde, Susan. Manmohan decides to take his family for a tour in India...

خلاصه داستان : بابور، راجو و شیام بعد از ثروتمندشدن به خوبی و خوشی در حال زندگی کردن هستند، هر چند که پول خوش‌حالی می‌آورد اما آدم را حریص‌تر میکند و به این ترتیب راجو به عنوان یک سرمایه گذار ناشناس یک بازی را طراحی میکند که…

Three unemployed men find the answer to all their money problems when they receive a call from a kidnapper. However, things do not go as planned.