خلاصه داستان : سیلا با خانواده خود در یك شهر كوچك با آداب و رسوم گوناگون زندگی می كند در یك روز پدر سیلا تصمیم می گیرد تا آن را به یك خانواده ثروتمند در شهر بزرگ استانبول می دهد و در ادامه این دختر تنها برادر واقعی خود را پیدا می كنید اما

A young woman's forced marriage to the agha of a tribe in Southeastern Turkey leads to tragedy and social change.

خلاصه داستان : سریال سالهای پرماجرا سریال ترکی زیبایی است که به صورت دوبله فارسی از شبکه جم ارائه می شود. این سریال ماجراهای زندگی جوان دانشجوی حقوقی را به تصویر می کشد که در استانبول مشغول تحصیل است.

خلاصه داستان : خانواده ي “جم” برا خواستگاري از “اويکو” به خونه ي “زرين” ميان…”جانان” و “زرين” سال ها بعد مجددا روبرو ميشن…معلوم ميشه “جانان” و “زرين” قهرن…”زرين” به خاطر دخترش ازدواج “اويکو” و “جم” رو قبول ميکنه…همين که “اويکو” و “جم” خوشبختن “اوزان” مياد…”جم” به “اوزان” داداش ميگه…”اويکو” بدجوري شوکه ميشه…

A colorful love story that begins with a misunderstanding of a handsome genius that she has encountered with a young woman who is deceived by the man she made marriage plans with.

خلاصه داستان : اين سريال داراي سه شخصيت محوري به نام‌هاي «قاسم آغا»، خواهرش «شذا» و «مراد آغا» مسئول سابق حراست سلطان عثماني است. در اين سريال از يک طرف «سلطان احمد» پادشاه عثماني تلاش مي‌کند عدالت را در سرزمين عثماني‌ها برقرار کند و زندگي راحتي را ايجاد کند اما بدون اطلاع جواني مريض را به رياست دستگاه...

Bir Zamanlar Osmanlı: Kıyam is a Turkish historical television series about Assassins, Tulip period and Patrona Halil rebellion in 18th-century Ottoman Empire. It was originally broadcast on Turkey's state television TRT.

خلاصه داستان : جمال گوکدمير پسري با عرضه و پر تلاش هست که هر کاري ميکند تا پدر بيمار و مادرش در رفاه زندگي بکنن ولي در يک شب همه چيز عوض ميشود و جمال وقتي ميرسه خونش ميبينه پدرش داره آخرين نفس هاش رو ميکشه و پدرش در آخرين لحظات عمرش به او ميگويد که يه عمو...

It tells the story of Cemal, a poor and ambitious young man who lives in Adana, what he can sacrifice for money and power.

خلاصه داستان : حياتي سرکميسر ايده آليست که عاشق کارش است. سعي داره کلانتري ايکيرجيليک رو به يک کلانتري نمونه تبديل کنه.هر قسمت از کلانتري پرونده هاي جرم را با روش هاي منحصر به فرد خود حل ميکنه.ماموراي پليس زير دستانش که شخصيت هاي مختلفي دارن و عشق محالي که بعد از چند سال سر راهش اومده مشکلاي...

خلاصه داستان : عزيز تاجري مشهور و اهل کارادنيز است . پسر کوچک نزديک ترين دوستش که به قتل رسيده رو به فرزندخواندگي قبول ميکنه . عزيز همسرش رو سال ها پيش از دست داده و يک پسر و يک دختر داره . کارتال پسر عزيز ، تا لحظه اي که سلين وارد زندگيش بشه دوست نداشته هيچ...

Kartal is an orphan who is raised by Aziz the man who killed his father. Kartal married Aziz's daughter Esra but falls to Selin and feels obligated to leaves her.

خلاصه داستان : کنان گورهان که همه به اسم بابا کنان میشناسنش به خاطر دفاع کردن از حق مظلوما برای ۱۰ سال میوفته توی زندان بعد از ازاد شدنش میفهمه که پسراش خیلی عوض شدن و اصلا راه اونو پیش نگرفتن بعد از ۱۰ سال برای کمک به کسی که حقش خورده شده میره همون پسره به دستور...

خلاصه داستان : فريد بعد اتمام تحصيلش تو آمريكا،وقتى برميگرده استانبول متوجه ميشه كاراى پدرش خوب پيش نميره تنها چاره اينه كه پدر فريد اموال روستايى پدرش رو بفروشه ولى اين اموال از سالها پيش توسط يكى از كاركناى پدرش يه اسم كاهيا دوزگون مورداستفاده قرار گرفته برادر فريد”جونيت” تو اينترنت با دخترا چت ميكنه و از يه...

A beautiful girl from Istanbul moves to a small village and that changes her life.

خلاصه داستان : آیلین با جراح مغز و اعصاب(یکتا هارمانلی) ازدواج میکنه..یکتا دوست داره همه چی روبراه باشه و آدم حساسیه.. زندگی آیلین با شناخت چهره واقعی شوهرش به کابوس تبدیل میشه..اولین بچشون “کان” مثل پدرش خشنه..آیلین وقتی متوجه میشه برای بار دوم حاملست برای نجات یافتن از شوهرش با دوستاش نقشه میکشند..به شوهرش وانمود میکنه که بچه...

Aylin, who married Yekta Harmanli, a famous and successful surgeon whom she had met while a university student, as soon as she wakes up from this magical dream, she finds herself in the midst of a nightmare.

خلاصه داستان : دنیز صاحب هرچیزیه که یه زن دلش میخواد زندگی شاد و رفاهش با ناپدید شدن شوهرش به هم میخوره دنیز که با دو تا بچه و پدر پیرش تو یک وضعیت سختی گیر کردن با میرات که قراره عشق واقعی رو به دنیز بچشونه با یه سورپرایز بزرگ روبرو میشه…

خلاصه داستان : بهار يه دختر باهوش،پرانرژي و شادي هست..در ثروت بززگ شده.. وقتي با شوهرش زندگي خوشي داره همه چيز برعکس ميشه.. مادرش شهناز که در شرکت آگنا کار ميکنه به قتل ميرسه..بهار از زندگي خوشش به دنيايي تاريک پرت ميشه.. قاتل هاي مادرش به خاطر دليلي که نميدونه دنبالش افتادن..بهار از طرفي سعي ميکنه زنده بمونه...

It's about the changing life of Bahar, who confronts the dark guys who are pursuing the software that the deceased mother produces.

خلاصه داستان : این سریال در واقع نگاه طنزی به سریال حریم سلطان هست در مورد تحریف های تاریخی سریال و …

خلاصه داستان : علی یوسف که به خاطر دختری که دوستش داره گناهی که مرتکب نشده رو به گردن گرفته بعد از اینکه میفهمه بهش خیانت شده دست به انتقام میزنه و …

How can one know who is really innocent and who is not or the thoughts on the people's mind who walk on the fine line between innocence and sinfulness? This is a revenge story which is formed around love and sacrifice which leads to a disappointment. A young doctor candidate undertakes the murder that his girlfriend commits but to his surprise he turns into a real wicked man soon after.When his girlfriend for whom he sacrificed his future leaves him while he was in jail, the only option for the Young man becomes taking vengeance. This is a story of a dramatic love triangle filled with excitement and tension and it will change your perception of,innocence forever.

خلاصه داستان : زندگی دو جوان (لیلا و زینب) بعد از یک حادثه ناگوار جدا میشه. دوتاشونم در شهرهای متفاوت پلیس میشوند.. سال ها بعد به خاطر وکالت یک جنایت که باعث تازه شدن زخم ها میشود رو در رو میشوند.. لیلا که دیگر یک پلیس است برای مجازات کردن جهان که جان او را در خطر انداخته...

The series tells the story of two women police drama.

خلاصه داستان : داستان از این قراره که کومسال بی خبر از پدرش از دانشگاه استانبول قبول میشه و آزادانه از ازمیر به استانبول میره.. روزی که جلو پدرش وایمیسته “باتو” رو میبینه که برای رسیدن به خوشبختی تصمیم میگیره بره استانبول; مثل مامانش خونه رو ترک میکنه و خودشو تو خوابگاه پیدا میکنه.. الان دیگه کومسال تو...

The story of two strangers (Batu and Kumsal) who arrive in Istanbul from Izmir to look for happiness.

خلاصه داستان : زندگي آرام حلوصي صاحب شرکت سوسيس به دلايل ناشناخته به هم ميخوره...يک صبح بيدار ميشه وقتي ميخواد آب حوض رو تميز کنه يک اتفاق جدي براش ميفته و از مرگ برميگرده و بعد از شروع ميکنه به بازجويي زندگي در گذشته مورد نفرين سه زن شده...از راننده و خدمتکارش آقا ياشار براي درست کردن اين...

Hulusi's life is ruined by an accident. Hulusi, who has survived to death, is determined to make up for the mistakes he has made in the past. Hulusi struggles to find three women in the past who hurt their heart. He gets help from Demir for this. But things get mixed up when Hulusi learns that there are three children from these three women.

خلاصه داستان : این سریال حکایت “اورهان” کسی که مجور شده ۲۰سال در آلمان به تنهایی زندگی کنه.. در مورد یک عاشق که از اطرافیانش جداش کردن و سالها بعد به یک گردن کلفت تبدیل میشه..

The series tells the bully Orhan Yarimcali's life.

خلاصه داستان : یه مادر میتونه از فرزندش دل بکنه؟یا یکی از شرفش؟اگه یکیرو که از جونتون بیشتر دوس دارین از دستش بدین چیکار میکنین؟یا همه چیتونو از دست بدین؟ یوسف یه ماهی فروشه در حالیکه پینار دختر یکی از پولدارای استانبوله… درحالی که دوتاشونم به خوبی و خوشی زندگی میکردن یه واقعه ی وحشتناک اونارو باهم روبرو...

Yusuf is a fisherman who leads a legitimate life with his family. Pınar is the daughter of one of the rich and respected families of the Istanbul. While they both live happily, a terrible event brings together Pınar and Yusuf, whose paths will never cross. Now they both have one goal. Revenge on the people who turned their lives upside down!

خلاصه داستان : اين سريال که از رماني به همين نام اثر رفيک هاليد کاراي برداشت شده ، يک عمارت باشکوه رو به تصوير ميکشه که آتا کاتيب اوغلو (سارايلي) صاحب اين عمارت به خاطر وضعيت بد مادي خود عمارت آبا و اجداديش رو به فروش ميگذاره . خريداري که براي خريد عمارت پيشنهاد ميده رقيب عشقي زمان...

خلاصه داستان : جنگجو داستان قهرمان هایی به اسم “بوردو برلی” ها (نیروهای ویژه) میباشد که در سخت ترین شرایط دنیا خدمت میکنن و در مقابل سختی هایی که در ذهن نمیگنجه ایستادگی میکنن. ” اگه بحث وطن وسط باشه، هیچ چیز دیگه ای اهمیت نداره”

خلاصه داستان : ملیکه برای این که خانواده‌اش رو متقاعد کند که می‌تواند تنهایی در استانبول با حفظ ناموسش کار کند، مجبور به گفتن دروغ‌های کوچکی! می‌شود. خانواده‌اش که در آلمان زندگی می‌کنند فکر می‌کنند ملیکه یک خبرنگار ممتاز است که در یک زندگی محشر زندگی می‌کند و به زودی با نامزد دکترش ازدواج خواهد کرد…

Melike lies to her family in Germany about her work, house and fiance Mehmet. Mehmet is a doctor and the fiance of her boss Iknur. When her family comes to Istanbul, she blackmails Mehmet to go along with her plans to not expose her lies.

خلاصه داستان : گولرو در يکي از محله هاي کناري استانبول به دنيا اومده و در کاخي که باباش در اون باغبون هستش بزرگ شده . ولي هنوز يه پاش هم در همون محله قديمي و ساده و صميمي خودشونه . گولرو بين محله قديم و کاخي که توش بزرگ شده در رفت و آمده و دنياي کوچيک...

خلاصه داستان : ییلماز کویجییز که توقع زیادی از زندگی نداره بعد از آشنایی با الیف به خاطر انرژی اون و با اصرار الیف ازدواج میکنند وقتی زندگی این دو که به خاطر سقط های پی در پی الیف مشکل دار شده، در زمان غیرمنتظره پیدا شدن نوزاد زندگی این دو را تغییر می‌دهد الیف فکر میکنه این...

Yilmaz, who is retired from military service, will soon realize that he was wrong when he chose the lighthouse on an unemployed island of Köycegiz as his shelter, but he thinks he has started a new and lonely life. Yilmaz, who does not have much expectation from life, is so impressed by the joy of life of Elif, whom he met in Köycegiz, that in a short time, with the isra of Elif, the two young people decide to marry. Over time, even though the miscarriages Elif gave up on her marriages shaken their marriage, their lives will be turned upside down when a newly born baby enters in a miraculous way at an unexpected time. While Elif sees the baby as a gift sent by God, Yilmaz knows that it is wrong. With the press of Elif's baby as bagrina son, the guilty conscience that will last for years has started.