در حال دریافت لینک های دانلود بدون سانسور
فیلم Moontide 1942... لطفا منتظر بمانید ...
کارگر مست لنگرگاه، "بوبو" تصور می کند که مردی را به قتل رسانده است. در میان شک و شبه، او کاری را بر روی آب پیدا می کند. آن شب او "آنا" ثروتمند را از غرق شدن نجات می دهد و...
در کالیفرنیا، بوبو و «رفیق» تینی او در حال انجام کارهای عجیب و غریب و مستی هستند و رازی را در مورد قتل حل نشده ملوان پاپ کلی پنهان می کنند
دانلود فیلم Moontide 1942 دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
زمانی که دنیا آنقدر افسردهکننده است که حتی نمیتوان به تماشای آن فکر کرد - که متأسفانه اغلب اوقات این اتفاق میافتد - وقتی نیاز دارم تلویزیون را زیر پا بگذارم چون نمیتوانم اخبار را تحمل کنم، Moontide را روی رایانه شخصی خود میگذارم. . در نقطه ای که آخرین اعتبارات می گذرد، یک بار دیگر آرام می شوم. شکوهی در سراسر زندگی روزمره وجود دارد. من شنیده ام که Moontide محکوم شده است. میتوانم بگویم افرادی که در واقع این کار را میکنند، کاملاً اشتباه قضاوت کردهاند. دو نقص در برابر آن وجود دارد: به عنوان یک فیلم نوآر بمباران می شود. داستان آن غیر مادی است. هیچکدام از تمرکزها موجه نیست.
اول از همه، این چیزی جز یک فیلم نوآر است. هیچ تمایلی به فیلم نوآر بودن ندارد. این ادعا نمی کند که یکی باشد. معتبر است، صحنه هایی در جین جین اسکله وجود دارد. در واقع، ماشین مه بیش از حد مورد نیاز در کار می ماند در حالی که "کوچک" توماس میچل در انتهای موج شکن و در امواج گروه بندی می شود. به احتمال زیاد آنها مدلهای یک نوآر بودند، بسیاری از عکسهای مختلف غیر نوآر، نوآر نامیده میشوند. اگر استودیو نیاز به فیلمبرداری یک نوآر داشت (و در سال 1942 ما در آستانه دوره فیلمهای نوآر هستیم) ممکن بود در مقطعی از رئیسی دعوت میکرد که کمتر از آرچی مایو به آن روح متمایل بود؟ در صورت عدم نیاز به یک فیلم نوآر با توماس میچل، منطقه ای ساحلی و مه، «خارج از مه» را ببینید، که حتی ایدا لوپینو را نیز با این آشفتگی عمومی همراه می کند. "Moontide" یک داستان عاشقانه، یک داستان شیرین، شیرین، اساسی، عاشقانه است. اینطوری قبول کن آن را همان طور که هست بگیرید، ناامید نخواهید شد. حتی ممکن است، چون من در یک روز وحشتناک هستم، سرحال شوید.
دوم، داستان رقت انگیز است، بی ربط. بیاهمیت فقط یک کلمه تحقیرآمیز برای چیزی است که بیعیب و بیعیب، صریح است. صراط مستقیم به تخلف تبدیل می شود. در واقع، داستان سرراست است. ریشه یک داستان عاشقانه بی زحمتی است. عزیزان ملاقات می کنند. قسمت عزیزان عزیزان گرد هم می آیند. در پایه، Wuthering Levels چیست؟ چه چیزی یک داستان عاشقانه را وادار می کند؟ چند تا دلبر که یکی می شوند. هیچ جفتی، آنطور که من می بینم، نسبت به ژان گابین و ایدا لوپینو در «Moontide» بهبودی نشان نداد. انرژی آنها قطعاً انرژی سوزاننده و خشمگینی نیست. برای تکرار کلمه، شیرین است. تکرار کردن، سرراست و ظریف بودن. با این حال، هرگز "ماش" نیست. لرد جورج پنجم، بنابراین داستان، هر شب التماس می کرد که بتواند تمایز بین عقیده و نوستالژی را حفظ کند. در اینجا ما تجسم ظرافت را بدون انبوهی از احمقانه حفظ می کنیم. هیچ کس، به زبان فرانسوی یا انگلیسی، نمی توانست آن را بهتر از ژان گابین بازی کند. ایدا لوپینو یک انحراف عمودی فاجعه بار به صدای خود اضافه می کند. سخنان صریح تبدیل به یک خواهش می شود، التماسی که او را ترک نکند. درخواستی برای عشق.
قهرمانان فوق العاده هستند. به طور مشابه دشمن اصلی. توماس میچل احتمالاً از فرصتی لذت برده است تا قطعه یک وزنه را انجام دهد، اما شخصیت او در هر صورت واقعاً موذیانه نیست، همانطور که گابین می گوید، ضعیف است. (این اصلیترین فرصتی نیست که میچل برای کشف شرور به آن نیاز داشت؛ او این کار را چند سال بعد در «آبهای تاریک» دوباره انجام میدهد). درست سال قبل، او از برجسته ترین شغل خود، بوگارت معکوس در "High Sierra" با ذوقی خشن بیرون آمد. یک بار دیگر بوگارت، که آشکارا از اینکه از دریافت اعتبار اولیه خودداری کرده بود، عصبانی شده بود، با او بدرفتاری کرد، او را تحقیر کرد، مخصوصاً در صحنه آخر، به حدی که او در هر نقطه از جاده حاضر نشد با او کار کند. علم او با گابین (اینجا و آنجا به وضوح) طبیعت بسیار بهتری دارد. با فرض اینکه احساس ضعف می کنید، Moontide را دنبال کنید و استراحت کنید.
یک کلمه دیگر، به صورت روایی. فریتز لانگ برای هماهنگی تصویر تنظیم شده بود. او شروع کرد، اما ناگهان کنار رفت. او کار کردن با ژان گابین را سخت میدانست، توضیحش این بود که آن دو از تحسینکنندگان و مخالفان مارلن دیتریش بودند. مشروط بر اینکه این درست باشد، آشکارا مارلین تصمیم خود را دنبال کرد، و آن فریتز لانگ نبود. مرسدس مک کمبریج در مجموعه خاطرات خود (کتابی گیرا) یک مهمانی در خانه اش را مرور کرد. نیکلاس بیم، ریتا هیورث، جودی کریث و مایکل وایلدینگ و مارلین دیتریش، همراه عزیز مرسدس از میان حاضران بودند. مارلین، پس از چند نوشیدنی، همه را گروگان گرفت در حالی که او یک شکل رویایی از مراسم یادبود اجتناب ناپذیر خود را اعلام کرد. قرار بود در پاریس باشد، مشخصاً فیلمبرداری شده بود، رژه ای در الیزه برنده ها، یک ساختمان فشرده کلیسای نوتر وومن. "دوربین چهره ای انفرادی پیدا می کند. مردی است با کت و شلوار به هم ریخته... او به شکلی بی احترامی به دیوار تکیه داده است، یک پاش را به سنگ تکیه داده است... بی تاثیر از صدای زنگ و اندام در حال رشد او تنها می ماند... او ژان گابین است!
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.