داستانی دراماتیک از رقابت بین توماس ادیسون و جورج وستینگ هوس برای تامین برق جهان...
ماجرای جنگ یا به عبارتی رقابت بین دو تن از برترین و نابغهترین مخترعان جهان ، یعنی "توماس ادیسون" و "جرج وستینگهاوس" را ، در جنگ جریانها به نمایش میگذارد که سعی در تغییر دادن تفکرات مردم دربارهی انرژی ، برق و سیستم الکتریکی دارند و میخواهند که برترین نیروی قرن جدید را ، به جهانیان نشان دهند . اما …
The dramatic story of the cutthroat race between electricity titans Thomas A. Edison and George Westinghouse to determine whose electrical system would power the modern world.
جنگ جریان داستان دراماتیک مسابقهای بین غولهای برق، توماس آ. ادیسون و جورج وستینگهاوس برای تعیین اینکه چه کسی سیستم الکتریکی جهان مدرن را تامین میکند...
فیلم جنگ جریان 2017 ; جنگ جریان ماجرای جنگ یا به عنوانی رقابت بین دو تن از برترین و نابغهترین مخترعان عصر صنعتی جهان یعنی توماس ادیسون و جرج وستینگهاوس را در جنگ جریانها به نمایش میگذارد که سعی در تغییر دادن تفکر مردم دربارهی انرژی ، برق و سیستم الکتریکی دارند و میخواهند که برترین نیروی قرن جدید را به جهانیان نشان دهند. ادیسون با حمایت جی. پی. مورگان، جهان را با نورپردازی منهتن خیره می کند. اما وستینگهاوس، با کمک نیکولا تسلا، نقص های مرگبار در طراحی فعلی مستقیم ادیسون دیده است. وستینگهاوس و تسلا در حال سوءاستفاده از جنگ جریانها همه چیز را در جریان متناوب خطرناک قرار داده اند و...
توماس ادیسون و جورج وستینگهاوس غولهای برق برای ایجاد یک سیستم پایدار و عرضه آن به مردم آمریکا با یکدیگر رقابت میکنند.
دانلود فیلم The Current War 2017 (جنگ جریان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
بین دسامبر 2016 و مارس 2017 فیلمبرداری شد ، زمانی که جنگ جاری در یک فرم تقریباً کامل در TIFF در سپتامبر 2017 شروع به کار کرد ، به عنوان یکی از مدعیان اصلی جوایز اسکار 2018 شناخته شد. برنامه ریزی شده برای اکران بهترین دوره جوایز در 22 دسامبر و با تعدادی از تولیدکنندگان سنگین وزن ( تیمور بکامبتوف ، باسیل ایوانک ، هاروی وینستین ) و تهیه کنندگان اجرایی ( مارتین اسکورسیزی ، باب وینستین ، استیون زایلیان ) ، جنگ جریان قرار بود توسط شرکت وینستاین توزیع شود ، با هاروی به ویژه برای مبارزات انتخاباتی اسکار بی رحمانه شناخته شده است. او در ماه اکتبر در حال نظارت بر مجموعه برش نهایی بود که به تجاوز جنسی و تجاوز جنسی توسط بسیاری از زنان متهم شد ، و هنگامی که او پروژه را رها کرد ، آزادی نوامبر متوقف شد. تا اکتبر 2018 ، زمانی که Lantern Entertainment (که دارایی های شرکت Weinstein را خریداری کرده بود) و 13 Films با توافق نامه ای برای توزیع بین المللی فیلم در ژوئیه 2019 ، اطلاعات بیشتری در مورد جنگ جریان شنیده شد. سپس ، در آوریل سال جاری ، 101 استودیو اعلام کرد که آنها اکران محدودی را در ماه اکتبر در آمریکای شمالی انجام خواهند داد ، در حالی که کارگردان آلفونسو گومز-رژون فاش کرد وی مجدداً ویرایش فیلم را انجام داده و پنج صحنه دیگر به آن اضافه کرده اما اصلاح کرده است مدت زمان اجرای 10 دقیقه.
بنابراین آیا ارزش انتظار را دارد؟ خوب ، این یک بازی کاملاً شایسته ، سرگرم کننده و کاملاً آموزنده است ، اما ... قطعاً در اسکارهای 2020 شرکت نخواهد کرد. مطمئناً این بدی نیست که بسیاری از منتقدان (بیشتر آنها در مورد برش TIFF بررسی می کنند) ، اما نمی توان انکار کرد که Gomez-Rejon بیش از حد همه چیز را هدایت می کند. اگر به آهنگ تفسیر Paul Haggis در Crash (2004) گوش دهید ، او به داستان در مورد صحنه ای است که با حرکت دقیق دوربین از طریق جرثقیل در حال انتقال به یک عکس دالی فیلمبرداری شده است. در فیلم The Current War آخر ، همه اینها از بین رفته است ، و هاگیس توضیح می دهد که وی هنگام ویرایش فهمید که حرکت دوربین غیرقابل توجیه است ، اما کار کمی انجام داد اما توجه را به خود جلب کرد. بسیاری از زیبایی های جنگ جاری توجه را به خود جلب می کند ، دلیل اصلی آن این است که جهت گیری استادانه گومز-رجون بسیار هماهنگ با شماره های خاص مایکل میتنیک نیست اسکریپت - مانند یک فیلمنامه در نظر گرفته شده برای مایکل بی توسط مایکل مان هدایت شد. اگرچه اشتباه نکنید ، گومز-رژون هیچ مان نیست.
با روایت داستان "جنگ جریانات" ، فیلم در 1880 به عنوان پیشگام چراغ برق طولانی مدت در نیوجرسی افتتاح می شود. لامپ ، توماس ادیسون ( بندیکت کامبربچ بار دیگر اثبات می کند که نمی تواند لهجه آمریکایی را انجام دهد) ، یک نمایش بزرگ و عالی از قدرت پایین در مقیاس بزرگ را به نمایش می گذارد جریان مستقیم ولتاژ (DC). در همین حال ، جورج وستینگهاوس (یک مایکل شانون ، شخصیتی غیر روان پریش ، مخترع ترمز هوایی راه آهن ، فکر می کند که راه آینده در برق است. با این حال ، او نقص DC را می بیند ، و بنابراین جریان متناوب ولتاژ بالا (AC) را با استفاده از ترانسفورماتور برای کاهش ولتاژ مورد علاقه قرار می دهد. ادیسون ایمن تر از دو سیستم است ، اما گران تر است ، با محدوده محدود در مقایسه بقیه فیلم طی 13 سال آینده اتفاق می افتد ، زیرا این دو نفر در "مسابقه به نور آمریکا" به درگیری مستقیم می پردازند ، و در سال 1893 به دلیل تلاش برای تأمین قرارداد نمایشگاه جهانی شیکاگو ، این اوج به پایان می رسد.
ادیسون و وستینگهاوس نمونه های متضادی از ماهیت موفقیت در بازار آزاد آمریكا هستند كه در طی دوره نوآوری های بی نظیر فن آوری رونق داشته است. ادیسون از مشهور خود آگاه است و به آن معتاد می شود ، بینایی كه به نبوغ خود علاقه مند است ، متقاعد شده است که او و او به تنهایی توانایی ذهنی موفقیت chieve. او همچنین به عنوان یک شوهر و پدر فقیر ، و یک رئیس لوس بازی کرده است. از طرف دیگر ، وستینگهاوس با ثبات تر و کم سر و صداتر به همسرش اختصاص داده شده است ، برای همکاران خود ارزش قائل است ، علاقه ای به شهرت ندارد و حتی ادیسون را به عنوان رقابت نمی داند ، زیرا معتقد است که آنها باید با هم کار کنند.
بلافاصله قابل توجه ترین جنبه جنگ فعلی ، زیبایی شناسی آن است ، به ویژه جهت گومز-رژون. با تماشای فیلم ، مقاله 1992 آدریان مارتین به یادم آمد ، "میزانسن مرده است ، یا بیانگر ، بیش از حد ، فنی و شیک" ، که در آن او میزانسن را به سه دسته گسترده تقسیم می کند: کلاسیک ("که در آن محدودیت سبک شناسی مشخصی در کار وجود دارد") ، گویا ("استراتژی های کلی کدگذاری رنگ ، دیدگاه دوربین ، طراحی صدا و غیره" احساس "یا معنای کلی موضوع را تقویت یا تقویت می کنند) ، و شیوه گرایانه ("خارج از خط سیر خودش عمل می کند ، دیگر به دستور داستانی دیگر بدون سر و صدا کار نمی کند"). در حالی که من تصور می کنم که جنگ فعلی جایی بین سبک های بیانگرانه و شیوه گرایانه است ، اما قطعاً بیشتر از آنکه هم افزایی بین فرم و محتوای موجود در کار اکثر فیلمسازان رسا باشد (به یکی از نمونه های مارتین که گفته شد مایکل مان).
برخی از گزینه های زیبایی شناسی گومز-رجون قطعاً موجه است ، که مستقیماً از محتوا ناشی می شود و یک هدف موضوعی روشن را دنبال می کند ، اما بسیاری از آنها در خدمت هیچ چیز دیگری نیستند. یک نمونه اولیه از یک تصمیم موجه ، هنگامی است که دوربین از تظاهرات ادیسون در نیوجرسی حرکت می کند و به خانه ای در وستینگهاوس در پیتزبورگ می رود در حالی که ساخته شده است یک عکس واحد است ، و این دو نفر را از نظر جغرافیایی ، بلکه از نظر ایدئولوژیک به هم متصل می کند. شلیک دیگر ، که مستقیماً به نمایش آشکار دایره ای شکل پیچیده ادیسون منجر می شود ، نیز به خوبی کار می کند ، فوراً جاه طلبی و تئاتر بودن او ، به علاوه اثربخشی تظاهرات را به ما نشان می دهد. هنگامی که به پیتسبورگ می رسیم ، یک ضربه طولانی یک نفره ما را به وستینگهاوس معرفی می کند در حالی که راه خود را از طریق تعداد زیادی از مهمانان در یک توپ می پیچد ، در واقع همه سعی در جلب توجه او دارند. این او را به عنوان فردی با نفوذ و قابل توجه قابل توجه ، اما کسی که از کانون توجهات بیزار است ، ایجاد می کند. در صحنه بعدی ، گومز-رجون با استفاده از لنز چشم ماهی ادیسون و خانواده اش را در یک واگن قطار شلیک می کند. در حالی که ادیسون روی یک صندلی قرار گرفته و همسر و دو فرزندش رو به روی او هستند ، لنزهای گسترده فضای بین آنها را غیرطبیعی تحریف می کند ، و این موضوع مهم غفلت ادیسون از خانواده خود را برای رسیدن به اهدافش منعکس می کند.
از سوی دیگر بنابراین ، منطقی کردن برخی از انتخاب های وی بسیار دشوار است. اهمیت این امر توسط توماس السایسر و وارن باکلند در کتاب 2002 خود ، مطالعه فیلم معاصر آمریکایی: راهنمای تجزیه و تحلیل فیلم تایید شده است. آنها در طی تجزیه و تحلیل خود از تقسیم آزمایشی مارتین ، در مورد سبک شیوه گرایانه می گویند ، "سبک خودمختار است ، زیرا به عملکرد مرتبط نیست ، بلکه توجه را به سمت خود جلب می کند. به عبارت دیگر ، سبک با موضوع انگیزه ندارد و توجیه نمی شود ، بلکه توجیه خود آن است ". این به عنوان توصیف مناسب بخشهای زیادی از جنگ فعلی است که شما می خواهید پیدا کنید. به عنوان مثال ، انبوهی از زوایای هلندی اغلب خودسرانه نیستند. همچنین استفاده از تقسیم صفحه نمایش (حتی تقسیم صفحه به سه قسمت در یک نقطه). باز هم ، هدف از این روش نامشخص است (آن را با چیزی مانند Requiem for a Dream (2000) مقایسه کنید ، جایی که هر استفاده از تقسیم صفحه کاملاً توجیه پذیر است) ) این باعث شد من از فیلم خارج شوم ، زیرا دائماً می دیدم که به جای توجه به محتوا می پرسم "تعجب می کنم که چرا این کار را کرد".
نحوه کاراکترها نیز مشکل ساز است. کامبربچ در نقش ادیسون تقریباً مشابه تصویر او از آلن تورینگ در بازی تقلید (2014) است. نوآوری درخشان ، رانده شده و سازش ناپذیر که از نظر انسانیت با او دشوار است به همان راحتی که تحسین ذهنی آسان است. در جای دیگر ، جنگ جریان عادت دارد شخصیت های فرعی را کمرنگ جلوه دهد. نه ماری همسر ادیسون ( توپنس میدلتون ) و نه همسر وستینگهاوس مارگریت ( کاترین واترستون ) توسعه نیافته اند فراتر از "همسر حمایت کننده" ، در حالی که دستیار ادیسون ، ساموئل اینسول ( تام هالند ) فقط یک صحنه مناسب دارد. با این حال ، بدترین مثال این است که نیکولا تسلا ( نیکلاس هولت ) است ، که بسیار مورد پسند است ، به طوری که توسعه کافی ندارد به طوری که فرد تعجب می کند که آیا بهتر بوده که او را به کلی کنار بگذارم. این تمایل همچنین در نوشته ای وجود دارد که ادیسون و ادیسون را به تنهایی با توسعه Kinetoscope (یکی از اولین دوربین های فیلمبرداری) معتبر می داند ، بدون ذکر نام لوئی لو پرنس یا ویلیام کندی دیکسون.
با این وجود ، هرچقدر که این مشکلات جدی است ، من بیشتر از "جنگ فعلی" لذت می بردم ، گرچه اعطا می شود ، این ممکن است به این دلیل باشد که من همیشه بیشتر به جنس استرس بیانگر علاقه مند شده ام. هرگز قرار نبود نوعی از مدعیان اسکار باشد که به وضوح در نظر گرفته شده بود ، اما آشفتگی پشت صحنه و جنجال سنگین انتقادی لزوماً نشان دهنده یک فیلم ذاتی بد نیست. مطمئناً ، فیلمنامه در بعضی از نقاط ضعیف است و گومز-رجون هر ترفند دوربین شناخته شده ای را برای انسان به کار می برد ، بیشتر اوقات بدون دانستن دلیل. اما با تمام این اوصاف باعث علاقه مندی من شد و گرچه هرگز بحث نمی کردم که این یک درام تاریخی به خوبی تحقق یافته باشد ، اما در بیشتر موارد از آن لذت بردم.
دانلود فیلم The Current War 2017 (جنگ جریان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
جنگ جریان خیلی خیلی بهتر از همه این نظرات منفی است که شما باور می کنید! من با یک منتقد دیگر بسیار موافقم که به این نکته اشاره کرد که بیشتر نقدهای منفی شکایت دارند که جنگ جریان در مورد چیز اشتباهی است ، اما نکته جنگ جریان نبود! فیلم را بر اساس شایستگی های خود مرور کنید ، نه برای آنچه فکر می کنید باید باشد یا می خواهید باشد! توجه داشته باشید ، این بررسی فقط مربوط به Director's Cut است ، زیرا نسخه قبلی بسیار بدتر به نظر می رسید.
جنگ جریان در مورد جنگ تبلیغاتی و رقابت تجاری بی نظیر بین توماس ادیسون و جورج وستینگهاوس و آنها است پیشنهادات شرکتهای مربوطه برای شکل دادن به آینده توزیع برق در سراسر آمریکا. این درمورد این نیست که چه کسی بیشترین اعتبار را برای پیشرفت برق در پایان قرن دارد. همه کسانی که با این موضوع آشنا هستند می دانند که این تسلا است ... حتی یک مجسمه از او در آبشارهای نیاگارا وجود دارد! این واقعیت که او در آن زمان به حقش نرسید ، غم انگیز است. بله ، نیکولا تسلا نابغه ای بود که شایسته موضوع فیلم خودش است ، اما جنگ جریان نیست. در جنگ جریان از او قدردانی شده است ، اما برای هر کسی که مایل به کسب اطلاعات بیشتر باشد ، من مطمئن هستم که تعدادی بیوگرافی و مستند وجود دارد که برای آموزش توده ها و افتخارآمیز بودن مرد برای موفقیت هایش بسیار مناسب تر است.
من فکر کردم فیلم خوب نوشته شده و فیلمبرداری شده ، کارگردانی خوبی داشته و بازی درخشانی داشته است. من صمیمانه ناامید هستم که این مورد بیشتر مورد توجه قرار نگرفته است ، زیرا این داستانی است که فکر می کنم بسیاری از افراد مجذوب آن می شوند و به گونه ای روایت می شود که اگر برجسته تر می شد ، بسیاری از مخاطبان را مجذوب یادگیری بیشتر می کرد در سینماها.
منتقدانی که از فیلمبرداری و زاویه دوربین هنری شکایت دارند ، به وضوح با مارتین اسکورسیزی آشنایی ندارند. من آنها را کوچک و اضافی یا حواس پرتی پیدا نکردم ، همان چند موردی که متوجه شدم به فیلم شخصیت می بخشند. برای کسانی که شارژ می کنند خسته کننده بودن فیلم است ، نمی توانم بیشتر مخالف باشم. من آن را برای بیشتر مدت خود فریبنده می دانم و باید تصور کنم که این افراد علاقه زیادی به داستان ادیسون و وستینگهاوس ندارند به هر حال ... اگر واقعاً علاقه ای به پیش قدم شدن در آن ندارید در حال شکل دادن به چنین قطعه جدید و حیاتی از فناوری ، و هرگز در مورد برق چیزی بیش از یک ضربه سوئیچ نور فکر نکرده ام ، جنگ جریان ممکن است شما را خسته کند ... اما صادقانه بگویم ، فکر نمی کنم اینگونه باشد. من تعدادی از افراد را می شناسم که این را دیده و مجذوب خود شده اند ، زیرا این داستانی است که امروز بسیار فراموش شده است و با این وجود به برخی از عزیزترین آیکون های ما در ادیسون و وستینگهاوس متصل است و مخترع درخشان که نام او متاسفانه از نظر جنایی بسیار کمتر آشنا است برای بسیاری (تسلا).
برای ادعای عدم صحت تاریخی ، من مطمئن هستم که برخی از آنها وجود دارد ، زیرا اکثر فیلم های ساخته شده بر اساس یک داستان واقعی به نوعی عدم صحت را برای آنها دارند ، اما من فکر می کنم بیشتر این انتقادها دوباره متوجه نقش جزئی تری است که تسلا در فیلم The Current War بازی کرده است. او به وضوح نقش قابل توجهی در زنده ماندن جریان AC نسبت به آنچه به تصویر کشیده شده بود ، بازی کرد ، اما آنها چندین بار در طول فیلم به ضرورت و اهمیت اختراع او اعتراف کردند. به دلیل شکایاتی که از طرف جنگ جریان به دلیل وضعیت مهاجر بودن او به عنوان یک شهروند درجه دو توسط او رفتار می شود ، به معنای واقعی کلمه نحوه برخورد او در آن زمان بود ، که فیلم به طور مشخص نشان می دهد. من فکر می کنم اکثر بینندگان می توانند درک کنند که درخشش او به خاطر آنچه که در آن زمان بود ، از طریق به تصویر کشیدن او در فیلم The Current War مورد توجه قرار نگرفت ، بدون اینکه نیازی به انتخاب او به عنوان قهرمان غیرقابل انکار داستان باشد. برای کسانی که ادعا می کنند جنگ جریان از ادیسون ستایش می کند ، من مخالفم ... فکر می کردم ادیسون شرور آشکار داستان است ... شاید آنها نسخه قبلی را دیده اند ، نه برش کارگردان؟ نسخه قبلی برای آنچه ارزشش را دارد به عنوان یک فیلم بسیار بدتر معرفی شد.
توصیه من؟ فیلم را ببینید و خود قضاوت کنید ، اما من مطمئناً جنگ جریان را مستحق شهرتی می دانم که در غیر این صورت بازیگران پر ستاره آن را به دست می آورند. اگرچه به دلیل آشفتگی در هالیوود پیرامون سقوط درست شرکت وینستین ، اکران تئاتر شایسته خود را به دست نیاورد ، اما این یک فیلم عالی و سرگرم کننده است که به احتمال زیاد در گیشه بسیار مورد توجه قرار خواهد گرفت.
دانلود فیلم The Current War 2017 (جنگ جریان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
در اواخر قرن نوزدهم، توماس ادیسون و جورج وستینگهاوس دو غول نوآوری آمریکایی بودند. با مدرن شدن کشور با سرعتی سریع، هر دو به نیاز به راه بهتری برای تامین انرژی جامعه فراتر از شمع و گاز پی بردند.
پس از چند سال توسعه، هر دو راه های مختلفی برای انتقال جریان الکتریکی کشف کردند. ادیسون پشت جریان مستقیم خود (DC) ایستاد و وستینگهاوس از جریان متناوب او (AC) دفاع کرد. آنها طرح های مشابهی داشتند که هر کدام مزایا و هزینه های منحصر به فرد خود را داشتند.
اما کشور برای هر دوی آنها به اندازه کافی بزرگ نبود و تنها یک روش می توانست غالب شود. از این وضعیت، رقابت شدیدی بین این دو مرد به وجود آمد، رقابتی که برچسب «جنگ جریانها» داشت. این جنگ سالها به طول انجامید زیرا آنها بیپایان نبرد کردند تا ببینند فناوری چه کسی میتواند آمریکا را برای همیشه قدرت دهد و روشن کند.
بعد از گذراندن یک زمان پرفراز و نشیب به سینماها (این داستان کاملاً دیگری است که باید جستجو کرد)، «جنگ کنونی» سرانجام دو سال پس از برنامهریزی میرسد.
جنگ جریان به کارگردانی آلفونسو گومز-رجون، مانند برق حرکت میکند و از صحنهای به صحنه دیگر میپیچد. استفاده از دوربینهای تیز و مونتاژ، انرژی جنبشی را به جریان میاندازد که همه چیز را با سرعتی دیوانهوار در حرکت نگه میدارد و هرگز از کند شدن یا پایان نمیگیرد. شما در مسابقه غرق شدهاید و با شخصیتهای اصلی مرتبط شدهاید، زیرا آنها بهطور خستگیناپذیری همچنان در صدر قرار میگیرند.
اگر عاشق تاریخ طبیعی نیستید، این تکنیک شما را بدون پایان سرگرم میکند. شما را با جزئیات تاریخی خسته می کند. اگر از طرفداران تاریخ هستید، این تکنیک همچنان شما را سرگرم میکند، اما شما را ناامید میکند، زیرا حرکت فیلم با سرعت نور (یا جریان فعلی) اجازه نمیدهد تا اطلاعات عمیقتری درباره رویدادها یا افراد مرتبط با آن داشته باشید. آنها هر چیزی که آموخته میشود فقط سطح سطحی است، زیرا زمان کافی برای توسعه عمق واقعی وجود ندارد.
همچنین کمکی نمیکند که این جزئیات سطحی بهطور فزایندهای برای صاف نگهداشتن آنها مشکل میشوند، بهخصوص که سالها در عرض چند دقیقه می گذرند و شخصیت ها به چندین خط داستانی در هم تنیده تقسیم می شوند.
در حالی که یک مینی سریال راه بهتری برای بیان این داستان است، "جنگ کنونی" راهی هیجان انگیز برای انتقال تاریخ است. برای صفحه نمایش.
درست مانند استفاده گومز-رجون از گامهای سریع، فیلمنامه نویسنده مایکل میتنیک سریع و شبیه به سورکین است. رقابت بین دو غول اصلی ما شدید است زیرا آنها برای شکست دادن یکدیگر در آزمایشگاه ها و مطبوعات گفتگو می کنند.
و درست مانند نتیجه کارگردانی، نوشتن در اینجا سرگرم کننده است اما دنبال کردن آن دشوار است. . میتنیک سعی می کند کارهای زیادی را در زمان بسیار کم انجام دهد زیرا فیلمنامه را با حقایق تاریخی پر می کند. با انباشته شدن اطلاعات بیشتر، به یک بار اضافی اطلاعات تبدیل میشود که بهطور فزایندهای غیرممکن است که مستقیم نگهداشته شود. در پایان، احساس خواهید کرد که یک صفحه ویکیپدیا را خواندهاید و فقط میتوانید تکههایی را اینجا و آنجا به خاطر بسپارید.
همچنین، نیکولا تسلا در داستان ظاهر میشود و در مسابقه شرکت میکند. . در حالی که تسلا لیاقت این را دارد که در کتاب های تاریخ در کنار ادیسون و وستینگهاوس قرار بگیرد، اما او به جنگ جریان که از قبل بیش از حد پر شده است تعلق ندارد.
در نقش توماس ادیسون گستاخ، بندیکت کامبربچ، که لهجه آمریکایی اش نیست، بازی می کند. آنقدر که کسی فکر می کند قانع کننده نیست. مانند اکثر بازی های کامبربچ، شما می توانید نبوغ شخصیت را در گفتار و رفتار او مشاهده کنید. خوشبختانه، نابغه ای که او در اینجا بازی می کند به سردی شرلوک هلمز یا آلن تورینگ نیست. مقداری گرما در زیر سطح ادیسون وجود دارد که میتوانید از طریق اجرای کامبربچ آن را حس کنید.
مایکل شانون برعکس کامبربچ را بازی میکند زیرا در اجرای جورج وستینگهاوس آرامتر و حساب شدهتر است. او در بین این دو تاجر بیشتر شبیه است زیرا حرفه ای تر خود را انجام می دهد.
نیکلاس هولت در نقش نیکولا تسلا بازی می کند. درست مانند کامبربچ، لهجه اروپای شرقی هولت در این مورد نیست، اما به اندازه کافی خوب است که بتوان از آن عبور کرد. هولت در ایجاد ناامیدی در تسلا به خوبی عمل می کند زیرا ایده های درخشان او هرگز اجازه شکوفا شدن ندارند.
در نهایت، تام هالند به عنوان منشی ادیسون کارهای پشتیبانی را انجام می دهد. همانطور که قبل از انتقال قدرت ستاره اش از مرد عنکبوتی فیلمبرداری شد، نقش هالند جزئی است و به او فرصت زیادی برای کار نمی دهد.
«جنگ کنونی» سرگرم کننده ترین و بیهوده گیج کننده ترین فیلم است. از سال. تمام استعدادهای درگیر تلاش زیادی می کنند، اما نیت خوب آنها برای ساخت یک فیلم عالی کم است. اما هنوز هم بسیار خوب است و سزاوار دیده شدن است، حتی اگر جذب و به خاطر سپردن بیشتر چیزهایی که سعی در آموزش به شما دارد سخت باشد.
دانلود فیلم The Current War 2017 (جنگ جریان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
اولین ضربه: اگرچه اطلاعاتی در مورد سه مرد بزرگ ادیسون، وستینگهاوس و تسلا بود، اما داستان در مورد اینکه چگونه ایالات متحده را برق انداختیم خیلی قانع کننده نبود.
بزرگ شدن، معتقد بودم که توماس ادیسون (بندیکت کامبربچ) ) کشف الکتریسیته بنجامین فرانکلین را برای همه ما زنده کرد. من این فرض را کردم که او به تنهایی برق را برای مردم آورده است. حتماً در مدرسه توجهی نکرده ام، یا کتاب های درسی اشتباه بوده یا توسط معلمانم گمراه شده ام. حدس من این بود که توجه نکرده بودم.
اگر اطلاعات جنگ جریان درست باشد، نبوغ ناب ادیسون در انبوهی از محصولاتی بود که رویاپردازی کرد و واقعی ساخت. لامپ برق احتمالا میراث او بود، اما او همچنین محصولاتی مانند گرامافون و راه هایی برای دیدن تصاویر متحرک ساخت. هم گرامافون و هم دستگاه تصویر متحرک به عنوان واحدهایی با قدرت دستی شروع به کار کردند که در نهایت برق گرفتند.
بله، او بخش هایی از شهرها را با استفاده از ژنراتورهای DC (جریان مستقیم) و سیم های مسی زیرزمینی خود برق رسانی کرد. اما محدودیتها، اقتصاد و کاستیهای فاصله، سقوط شرکت او برای برقرسانی کل شهرها بود.
از سوی دیگر، جورج وستینگهاوس (مایکل شانون) تصمیم گرفت با استفاده از AC (جریان متناوب) رقیب ادیسون باشد. ) که به او این امکان را می داد که برق را در فواصل طولانی با هزینه کم تامین کند. سیستم AC اختراع نیکولا تسلا (نیکولاس هولت) بود که آن را به Westinghouse فروخت. مشکل درک شده در مورد جریان AC این بود که در صورت نصب یا استفاده نادرست، میتوانست به مردم آسیب برساند یا باعث مرگ افراد شود.
تسلا ابتدا برای ادیسون کار کرد، اما چون ادیسون نمیخواست به امکانات برق AC گوش دهد. تسلا پس از مدت کوتاهی آنجا را ترک کرد.
تسلا و وستینگهاوس با یکدیگر همکاری کردند تا برق ارزان قیمت را به تمام ایالات متحده بیاورند. و اگرچه هر کدام به تنهایی مخترع بودند، اما این ادیسون بود که بسیاری از محصولات کاربردی را که امروزه استفاده می کنیم اختراع کرد.
یکی از شیرین ترین قسمت های فیلم زمانی بود که ادیسون به وستینگهاوس می گوید که چه احساسی داشت در زمان خود. یکی از آزمایش های متعدد او با لامپ رشته ای جواب داد. قدرت تلاش و عدم موفقیت سپس تلاش دوباره و دوباره معنادار و ماندگار بود و به زیبایی به اشتراک گذاشته شد.
موضوع مهم فیلم، شخصیت متفاوت این سه مرد و تأثیر آن بر رویکرد آنها به کار بود. هنگامی که ادیسون وعده بسیار تبلیغ شده خود را مبنی بر اینکه آسیبی به انسان دیگری وارد نمی کند را زیر پا می گذارد، با چالش مواجه می شود، قلبش شکسته می شود. تسلا در نحوه مستندسازی اختراعات خود خلاق بود. توانایی وستینگهاوس برای نگاه کردن به تصویر بزرگ، به طور روشمند ادامه یافت.
هم ادیسون و هم وستینگهاوس گفتگوهای هیجان انگیز و شدیدی با یک بانکدار و سرمایه دار مسلط جی پی مورگان (متیو مک فادین) در مورد چگونگی تامین مالی برق شهرها و همه آنها میتوانستند از طریق حمایت او پولی به دست آورند.
من فکر میکردم که بسیاری از صحنهها به طرز جالبی توسعه یافتهاند، اما با پیگیریهای کمتر تأثیرگذار دچار تزلزل شدند. واقعاً ادیسون در مورد مرگ همسرش چه احساسی داشت؟ آیا استفاده از الکتریسیته برای کشتن کسی به عنوان تنبیه بدنی باعث پیشرفت این روش کشتن افراد به دلیل جنایت شد؟
کامبربچ در بسیاری از صحنهها در نقش ادیسون با تمرکز بر کار خود بسیار عالی بود. اما من نمی دانستم که چگونه او به این مخترع شگفت انگیز تبدیل شد. شانون کمی احساس اشتباه کرد. او معمولاً شخصیت تیره تری را به دلیل ظاهر و شدتش بازی می کند. با این حال، به عنوان وستینگهاوس به او داده شده است که در گفتار و اعمال خود ملایم تر باشد و به نظر می رسد ناسازگار باشد. هولت مانند تسلا محکم بود. بی سر و صدا در پس زمینه کار می کند و ایده ها را از هوا بیرون می کشد و خلاقانه آنها را در دفترچه خود ثبت می کند. مک فادین به عنوان سرمایه دار جی پی مورگان فوق العاده بود. عملی بودن و انگیزه او برای حمایت از نوابغ به خوبی ارائه شد. تام هالند، در نقش ساموئل اینسول، دست راست ادیسون، فوق العاده بود. اعتقاد او به ادیسون به خوبی به دست آمده بود. مایکل میتنیک فیلمنامه ای تأمل برانگیز نوشت که من را وادار می کند در مورد چگونگی برق گرفتگی ایالات متحده تحقیقات بیشتری انجام دهم. آلفونسو گومز رژون کارگردانی جنگ جریان را به خوبی انجام داد. فکر میکنم فرصتهایی برای بررسی عمیقتر تأثیر این مردان و همچنین تاریخچه آنها از دست رفت.
به طور کلی: جنگ جریان محکمی بود، اما عالی نبود، و فکر میکنم میتوانست عالی باشد. داستان برای گفتن
دانلود فیلم The Current War 2017 (جنگ جریان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
نقدهای مربوط به "جنگ کنونی" من را خسته می کند.
این داستان نیکلاس تسلا نیست. این در واقع یک تصویر دقیق از وستینگهاوس در مقابل ادیسون و جریان متناوب در مقابل جریان مستقیم است. تا آنجایی که من خوانده ام، داستان، اگرچه دراماتیزه شده است، اما بیان خوبی از این موضوع است.
بررسی ها در اینجا می گویند اوه، تسلا پایان کوتاهی را به دست آورد. بله، او این کار را کرد و فیلم قطعا این را نشان می دهد. و با برداشتن تمرکز از او، مطمئناً می بینید که بله، او یک قهرمان گمنام بود. اما داستان در مورد مبارزه وستینگهاوس و ادیسون برای AC در مقابل DC است. اگر می خواهید داستانی درباره تسلا بسازید، فیلم خود را بسازید. این در مورد اختراع AC نیست. سلام.
یکی دیگر از انتقادات به جنگ جریان این است که ادیسون به عنوان قربانی نشان داده شده است. نمیدانم قصد این بود یا نه، اما اگر اینطور بود، آنها از قلم افتادند. مطمئناً فکر نمی کردم او قربانی باشد. بله، یک تراژدی بزرگ در زندگی او رخ داد، اما او در تلاش برای نابودی وستینگهاوس بسیار بی رحم بود. بی رحم و بی انصاف. او در بسیاری از معاملات تجاری خود چنین بود، از جمله در اختراع تصاویر متحرک با برادران لومیر.
من فکر میکردم که فیلم به زیبایی عکاسی شده است، موسیقی را دوست داشتم، و فکر میکردم برخی از دیالوگ بسیار زیبا و احساسی بود، به خصوص مونولوگ های تسلا و ادیسون. بازیگری فوق العاده بود و به هر حال برای من واضح بود که تسلا شفت را به خوبی دریافت کرده است. با این تفاوت که داستان این نیست.
من جنگ کنونی را جذاب یافتم، و باعث شد بخواهم درباره هر سه مرد بیشتر بیاموزم.
یک چیزی که همیشه صادق بوده است - این هرگز کسی نیست که به یک اختراع فکر می کند یا حتی چیزی را اختراع می کند -- ستاره نمایش همیشه شخصی است که آن را تجاری می کند.
انتقاد از یک فیلم به دلیل اینکه آن چیزی نیست که فکر می کنید باید درباره آن باشد، رک و پوست کنده، مضحک است. حتی مضحک تر - افرادی که تاریخ خود را از فیلم ها می گیرند به جای استفاده از آنها به عنوان سنگ پله برای یادگیری بیشتر در مورد داستان واقعی. الیشا گری تلفن را اختراع کرد. آنتونیو موچی هم همینطور. یوهان فیلیپ ریس هم همینطور. در حالی که ما در آن هستیم، چرا فیلمی درباره جوزف سوان و جان ولینگتون استار و کار آنها روی لامپ قبل از ادیسون نسازیم. احتمالا همه آنها لایق فیلم هستند، اما در جنگ جریان که داستان وستینگهاوس در مقابل ادیسون است، جای ندارند.
دانلود فیلم The Current War 2017 (جنگ جریان) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
فیلم درباره سه شخصیت است. نیکولا تسلا (نیکلاس هولت) یک نابغه مهاجر رویایی است که به نوعی بی پول مرد. جورج وستینگهاوس (مایکل شانون) و توماس ادیسون (بندیکت کامبربچ) هر دو دلسوز و بی رحم به تصویر کشیده می شوند. وستینگهاوس جریان AC را به عنوان راه حل تبلیغ کرد، در حالی که ادیسون طرفدار DC بود. ادیسون یک ستاره راک بود که میتوانست تا آنجا که شرایط وام را به جی.پی مورگان (متیو مک فادین) فرمان دهد.
جنگ جریان یک زندگینامه ادیسون نیست، بلکه بیشتر بر زندگی او در چند دهه آخر قرن نوزدهم تمرکز دارد. جالب است، اما نه بیش از حد سرگرم کننده.
راهنما: فحش، سکس یا برهنگی ممنوع است.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.